آقا محمد سجادآقا محمد سجاد، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

قهرمان شکست ناپذير...

من محمدسجاد مکرمی هستم... یک قهرمان شکست ناپذیر...

من هستم 1

سلام به همگي 82 چشمهاش رو که باز مي کنه و خيره خيره به يه نقطه ذُل مي زنه، ميرم توي فکر که الان چي نظرش رو جلب کرده؟! و وقتي  ابروهاش رو به حالت اخم جمع مي کنه و مثل آدماي فکور دستهاش رو به پيشوني ش تکيه ميده موندم که به چي داره فکر مي کنه؟! از همون بدو تولد وقتي با 5 انگشتش انگشت سبابه م رو گرفت، مونده بودم که الان توو ذهنش به چي تکيه کرده و به چي اطمينان پيدا کرده؟! وقتي ميگذارمش روي قلبم در بدترين شرايط با يه نوازش آرام ميشه، به اين فکر مي کنم چه چيزي باعث آرامش زندگي ش ميشه؟! ساختار وجودي محمدسجاد الان کامله از لحاظِ موجود بودن، اما اينکه در چه جهتي و با چه رويکردي رشد کنه و به کمال برسه سواليه که جوابش فقط و فقط در آيات...
17 شهريور 1391

اُنس

سلام به همگی 128 ارتباط لمسی-پوستی یکی از تاثیرگذار ترین روابط بین مادر و فرزند است. به خصوص فرزندی که تازه به دنیا پا نهاده و هنوز غریب است و با تنها کسی که انس دارد مادر است. بعد از 97 روز تلاش مجاهدانه در راه رشد و توسعه ی محمد سجاد جان، به این نتیجه رسیدم که هر چقدر بیشتر با هاش مانوس بشم بیشتر باهام مانوس میشه.... اصلا انگار خاصیت دنیاست.... باهر چی که میلت بهش بکشه بیتش انس می گیری... درست گفت فیض کاشانی که: ز بس گشتم خیال تو، تو گشتم پای تا سر من تو آمد رفته رفته، رفت من ، آهسته آهسته ...
17 شهريور 1391

فهم...

سلام به همگی 153 انقدر خوب گوش می کند خوب نگاه می کند عکس العمل های جور واجور نشان می دهد که آدم فکر می کند کامل مطلب را گرفته است!!! امروز 143 روزش است. ...
17 شهريور 1391

کوه نوردی می کنم، پس هستم!

سلام به همگی 186 کوه آدم رو قوی می کنه. کوه آدم رو محکم و پر استقامت می کنه. طبیعت کوه آدم رو تازه می کنه و با طراوت. نشاط آوره کوه رفتن. منکه خیلی دوست دارم وقتی با بابا و مامانم میریم کوه. انقدر آب و هوای تمیز کوه روی من تاثیر میذاره که تا شب یک عالمه پیفو می کنم. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من تا حالا 2 بار رفتم کوه. از الان دارم ورزشکار بار میارن منو بابا و مامانم. ...
11 شهريور 1391

می شناسم...

سلام به همگی 185 صدای بابایم را می شناسم. صدای مامانم را می شناسم. اسم م را که صدا می زنند کاملا می شناسم. ناسلامتی بیش از یک سال و چند ماه است که مرا به اسم صدا می زنند. اسم زیبای « محمدسجاد » ...
10 شهريور 1391

جایی که من هستم...

سلام به همگی 184 من دو سه روزه فهمیدم که در جای خیلی مهمی زندگی می کنم. جایی که کشورهای زیادی روی کمکش حساب می کنن، حواسشون هست که در مسائلِ پیش آمد، چه رویکردی رو اتخاذ می کنه، امید دارند به یاری ش، می دونن که از ضعیف ها حمایت می کنه، چشم دوختن به سرعت رشدی که در راهش داره. پس حتما خیلی عقلش کار می کنه جایی که دارم توش زندگی می کنم و خیلی قدرت منده و قوی و حتی خیلی هم سرمایه داره و پولداره آخ جون من دوست دارم جایی رو که امید نااُمیدانه، امید کسایی که هیشکی اونا رو آدم حساب نمی کنه. من کلی واسه ی رشد این جا ذوق دارم که زودتر بزرگ شم و کاری بکنم. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...
9 شهريور 1391

برنامه ي جديد

سلام به همگي 182 يک کار به کارهاي مامانم اضافه شده: بايد براي من مرغانه (يعني همون صبحانه ) فرنيِ آرد برنج بپزونه تا من بخورم... به مامانم ميگم: فرني بده .... من بخورم... چاق بشم چلّه بشم ... بعد بيا تو منو بخور ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 6 ماه گذشت از ورود آقا محمدسجاد به دنيا. الحمدُ لله. واقعا شکر خدا به خاطر لحظه به لحظه ي زندگي با محمدسجاد. ...
4 شهريور 1391

فيتيله پيچ در 181 روزگي...

سلام به همگي 181 عمه مرضيه ي محمدسجاد امروز آمد يک سر پيش ما. و محمدسجاد بسيار پسر گل و خندون و جيگر طلا. عمه مرضيه ي محمدسجاد عصر حدوداي 4 رفت از پيش ما. و محمد سجاد کم کم اون روي خودش رو نشون داد. نق.... نق.... آواز هاي کشيده ي بدون ريتم.... بغلش مي کنم. راه مي رم. ده دقيقه. يک ربع. نيم ساعت. اداي خوابالوده ها رو در مياره اما... لبخند مي زند. با خيال خنده اش خام مي شوم، مي گذارمش زمين. جيييييييغ... گريه... ناله... آواز بدون ريتم... دستانم از کار افتاده اند، توان بغل کردنش را ندارم، چه کنم آرام بشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ رويش به سمت آسمان است... دستانش به ...
1 شهريور 1391